English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2491 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prescriptive right U حق مالکیت از طریق مرورزمان
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
protect home judustry U حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
illegaly U از طریق غیر قانونی
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
out law U کسی که از حقوق و حمایت قانونی بهره مند نیست
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
in law U کسی که تحت حمایت قانون است
demandable U قابل مطالبه
exactable U قابل مطالبه
claimable U قابل مطالبه
escheat U در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
statutory U قانون مدون قانونی
we make it a rule to U قانون ما اینست که ...قانونی داریم که .....
law U قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws U قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
illegal U آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
rule of reason U تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
actionable U قابل تعقیب قانونی
suable U قابل تعقیب قانونی
DLL U در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامههای کاربردی که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی اند
chargeable <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
rebuttable presumption U فرض قانونی قابل انکار
punishable <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
penal <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
actionable <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
culpable <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
indictable <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
conclusive or irrebuttable presumption U فرض قانونی غیر قابل انکار
to enter into force as from U قابل اجرا [قانونی] شدن از زمان
denationalization U تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
prior possession U تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
applicable law U قانون قابل اجرا
Apple filing protocol U روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
dependable U قابل اطمینان مورد اعتماد
declaratory statute U هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
dynamic link library U در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است
lobbied U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
protective duty U حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
joint ownership U اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
his right of ownership lapsed U حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
privacy U قانونی که طبق آن داده شخصی است و توسط کاربران غیر مجاز قابل دستیابی نیست
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
authentication U به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
nuncupative will U در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
graphics U پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
rule of law U قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
cards U تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
card U تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
modem U وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
subroutine U بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
separation of ownership and control U جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
EXE file U در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
automatic release date U تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
claim U مطالبه
claims U مطالبه
claiming U مطالبه
claimed U مطالبه
demanded U مطالبه
demands U مطالبه
demand U مطالبه
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
canon U قانون کلی قانون شرع
say's law U قانون سی . براساس این قانون
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
canons U قانون کلی قانون شرع
claimant U مطالبه کننده
claiming U مطالبه کردن
demand note U مطالبه نامه
claimed U مطالبه کردن
exaction U مطالبه بزور
claims U مطالبه کردن
charges U مطالبه بها
charge U مطالبه بها
demander U مطالبه کننده
omittance is no quit tance U مطالبه نکردن
claim U مطالبه کردن
demanded U درخواست مطالبه
demands U مطالبه کردن
energy demand U مطالبه انرژی
demands U درخواست مطالبه
undercharge U کم مطالبه کردن از
demand U درخواست مطالبه
asked <adj.> <past-p.> U مطالبه شده
claimed <adj.> <past-p.> U مطالبه شده
demanded <adj.> <past-p.> U مطالبه شده
demand U مطالبه کردن
to call in U مطالبه کردن
demanded U مطالبه کردن
unclaimed U مطالبه نشده
legitimated U عذر قانونی قانونی
legitimates U عذر قانونی قانونی
legitimating U عذر قانونی قانونی
legitimate U عذر قانونی قانونی
demands U مطالبه تقاضا کردن
demand U مطالبه تقاضا کردن
demanded U مطالبه تقاضا کردن
claim under a guarantee U مطالبه تحت ضمانتنامه
unasked U مطالبه نشده ناپرسیده
claim guarantee form U مطالبه پرداخت ضمانتنامه
to make a demand on somebody U مطالبه کردن از کسی
exigible U خواستنی مطالبه کردنی
exacts U بزور مطالبه کردن
exact U بزور مطالبه کردن
exacted U بزور مطالبه کردن
guild socialism U سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
buyer's option to duble U مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
exact U عین به زور مطالبه کردن
exacted U عین به زور مطالبه کردن
time deposits U مطالبه نقدی موجل از بانک
exacts U عین به زور مطالبه کردن
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
seller's option to duble U از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
pray in aid U دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
lee U حمایت
protectorship U حمایت
protection U حمایت
auspices U حمایت
belay U حمایت
abetment U حمایت
vindication U حمایت
advocation U حمایت
patronage U حمایت
sponsorship U حمایت
in suppotrtof U به حمایت
aided U حمایت
aiding U حمایت
support U حمایت
aid U حمایت
egis U حمایت
propritorship U مالکیت
possession U مالکیت
support U حق مالکیت
dominium U مالکیت
ownership U مالکیت
acquisitions U مالکیت
dominion U حق مالکیت
ownership right U حق مالکیت
acquisition U مالکیت
right of ownership U حق مالکیت
proprietorship U مالکیت
proprietorial right U حق مالکیت
ownership U حق مالکیت
protects U حمایت کردن
vindicable U حمایت کردنی
vindicative U حمایت امیز
to agitate [for] U حمایت کردن
partisanship U هواخواهی حمایت
price support U حمایت قیمت
maintenance U حمایت خرجی
to defend [from] U حمایت کردن [از]
price support U حمایت قیمتی
shelter U محافظت حمایت
protecting U حمایت کردن
support U حمایت کردن
to take under one's wing U حمایت کردن
protection U حراست حمایت
vindicated U حمایت کردن از
vindicate U حمایت کردن از
belayer U حمایت کننده
defends U حمایت کردن
sustain U حمایت کردن از
sustained U حمایت کردن از
upholds U حمایت کردن از
aid U حمایت کردن
uphold U حمایت کردن از
aided U حمایت کردن
aiding U حمایت کردن
maintenance of membership U حمایت از عضویت
maintrain U حمایت کردن از
sustains U حمایت کردن از
dynamic balay U حمایت متحرک
vindicating U حمایت کردن از
vindicates U حمایت کردن از
overprotection U حمایت مفرط
defend U حمایت کردن
covering a man U حمایت فوروارد
emotional support U حمایت عاطفی
propugn U حمایت کردن از
shelters U محافظت حمایت
defended U حمایت کردن
Recent search history Forum search
1frangible
1tink and grow rich
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1strong
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
2مهرآسا
1ICR
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1It takes a bit of a performance penalty compared to the previous one.
1اصلاح ترجمه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com